- پف کله
موی مجعد موی وز وزی
معنی پف کله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(یَ / یِ کَلْ لَ / لِ)
لغت نامه دهخدا
بی مکث. بی درنگ. بی وقفه: تب کرد و یک کله افتاد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسره شود
(کَ لَ)
لغت نامه دهخدا
موضعی از حدودقزوین. (تاریخ غازان خان ص 159). و این موضع ظاهراً همان فشکل درۀ امروزی است. رجوع بحواشی محمد قزوینی بر ج 3 تاریخ جهانگشای جوینی در مورد همین کلمه شود
نام شاعری فارسی زبان. و نظامی عروضی ذکر وی در عداد شاعرانی چون قمری گرگانی و رافعی نیشابوری و کفائی گنجه ای و کوسۀ فالی که اسامی ملوک طبرستان بدانان باقی مانده، آورده است. (چهار مقالۀ عروضی چ اروپا ص 28)
بی پروا، بی ملاحظه، بی احتیاط
متضاد: ملاحظه کار، محتاط، سبک عقل، بی عقل، سبک مغز، دیوانه
متضاد: ملاحظه کار، محتاط، سبک عقل، بی عقل، سبک مغز، دیوانه
عضله ی ساق پا
گوساله ی یک ساله
کنار آتش، رسمی در مراسم عروسی
ارتفاعی در نزدیکی سنگرج سوادکوه
روستایی در دهستان بلده ی کجور
کنار، در کنار، برآمدگی عقب پستان گاو
حدفاصل بین ناف تا زهار، در سوارکاری دو نفره، آنکه جلو نشیند
بوف، جغد
پس گردنی
جویبار، نهر، جویبار، نهر
کلاه پشمی
دره ای در منطقه رود بارک کلاردشت، آبادی ای در منطقه زوار.، محل رویش افرا در جنگل، نام مرتعی در کجور
از روستاهای بیرون بشم نوشهر، نام روستایی در تنکابن
روستایی از دهستان چهاردانگه سورتچی ساری
اولین شالی درو شده برای چیدن در (کومه) ، نوعی چیدن پشته های
آدم سرکش
آدم با شعور و خوش فکر
مو وزوزی، کسی که سرش از پشت صاف باشد
توله خرس
انتهای اجاق در کومه ی گالشی، پیرامون اجاق
تهی مغز